رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی گفت: گرچه بعضا" کشورهایی با منابع سرشار خدادادی گرفتار نفرین منابع شدهاند و توسعهی چندانی نیافتهاند اما فارغ از سرشاری و یا کمبود منابع، این شیوهی حکمرانی آن منابع است که سرنوشت کشورها را به لحاظ توسعه اقتصادی رقم میزند.
به گزارش روابط عمومی صندوق توسعه ملی، مهدی غضنفری رئیس هیأت عامل صندوق توسعه ملی در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، با اساتید و پژوهشگران و تعدادی از نخبگان این مرکز، ضمن تشریح مفهوم تباهندگی و راهکارهای جلوگیری از آن، گفت: عمده تصمیمات تباهنده توسط مدیران و در مواردی از سوی سازمانها و یا تحت شرایط سیاسی و اقتصادی کشور و قوانین و مقررات حاکم روی میدهد.
وی در سخنانش به تبیین نظریه تباهندگی-بالندگی که چند سال پیش آنرا به محافل علمی ارائه داده بود، اختصاص داد و ضمن بیان تفاوت آن با نظریه نفرین منابع، چگونگی استفاده از نظریه تباهندگی - بالندگی در صندوق توسعه ملی را توضیح داد.
غضنفری ابتدا به تبیین مفهوم نظریه نفرین منابع پرداخت و گفت: براساس نظریات برخی محققان علم توسعه، علت ناموفق بودن کشورهای دارای منابع خدادادی وجود انبوهی و سرشاری این موهبتهای الهی است اما مخالفان این نظریه معتقدند این نحوه استفاده از منابع است که علت توسعه نیافتدگی و عدم رشد اقتصادی کشورهای دارای منابع طبیعی است.
رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی ادامه داد: در ایران هم برخی اندیشمندان به نظریه نفرین منابع پرداخته و آنرا از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادهاند. برخی معتقدند اثر این پدیده در کشورهای پیشرفته رد نشده اما شیوهی حکمرانی در این کشورها مانع از ظهور آن شده است. در مقابل دسته دیگر از صاحبنظران معتقدند علت توسعه نیافتگی کشورهای دارای منابع خدادادی موجب بی توجهی آنان بر نقش نیروی انسانی و دانش بویژه در حوزه سازمانی و فناوری است. دسته سوم صاحبنظران نیز بر این باورند که وفور منابع زیرزمینی سبب لطمه به فقرا، کاهش نرخ رشد و بیماری هلندی است زیرا گروههای ویژهخوار به هر شیوه و رانتی دست می زنند تا بتوانند حکمرانی خود بر منابع کشور را اعمال کنند.
غضنفری ادامه داد: به نظر من وجود منابع طبیعی دلیل و آسیبهای ناشی از آن دلیل کافی برای پذیرش نظریهی نفرین منابع نیست. بلکه شیوهی حکمرانی بر منابع و استفاده و یا عدم استفاده از دانشهای مختلف در حوزه حکمرانی است که ممکن است موجب کارآمدی و یا ناکارآمدی نظام تخصیص منابع گردد.
به اعتقاد وی، زیاده روی در مصرف، کم توجهی در هدایت منابع و فقدان هوشمندی در نظارت از مهمترین دلایلی است که در دولتها مورد بی توجهی قرار گرفته است.
نظریه تباهندگی - بالندگی
غضنفری با بیان استدلال فوق گفت به این جمع بندی رسیده است که شاید نظریهی دقیقتری برای توجیه و تبیین چنین وضعیتی نیاز باشد. غضنفری با ترکیب سر واژههای "تبذیر در بکارگیری و اهمال در هدایت و نظارت بر داراییهای هدف یا همگانی" به واژه « تباهنده» رسیده و براساس مفاهیم موجود در همین عبارت، «نظریه تباهندگی» را به جامعه دانشگاهی کشور معرفی کرده است تا بتواند بصورت کاربردیتری مفاهیم مدنظرش در حوزه اقتصاد را تبیین کند؛ البته او در تکمیل این نظریه، جفت مکمل آنرا هم یافته که بالندگی نام دارد و اخیرا" آنرا «نظریه تباهندگی-بالندگی» می گوید.
غضنفری با ذکر یک مثال از هزاران مثال موجود به آسیب شناسی از وضعیت جاری اجرای پروژهها، گفت: متأسفانه در کشور ما از دیر باز، زمان اجرای پروژهها بسیار طولانی میشده است. البته این وضعیت بیشتر متوجه پروژهها و طرحهای دولتی است؛ ولی هم اینک در بخشهای غیردولتی هم با پدیدهی تطویل پروژه مواجه هستیم و این وضعیت مختص این دولت و آن دولت نیست؛ البته این تنها یک مثال است. در همهی حوزهها از جمله آموزش، سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، امنیت، و یا در سطح پایین تر مثل تولید، تجارت، سلامت، کشاورزی، مدیریت آب و خاک، نیرو و انرژی و همه ابعاد و جوانب زندگی روزمره ممکن است ما شاهد فرایندهای تباهنده و یا بالنده باشیم.
از نظر غضنفری هر فرایندی که ارزش خروجی آن از ارزش نهادهای ورودی آن کمتر و یا مساوی باشد، فرایند تباهنده است و هر قدر ارزش خروجی، از ارزش ورودی آن بیشتر باشد به سمت بالندگی بیشتر هستیم.
غضنفری در بخش دیگری از سخنانش ضمن تشریح مفاهیم «چرخههای تباهنده» و «قطارهای تباهنده» گفت: متأسفانه فرایندهای تباهنده با دیگر فرایندها مجتمع شده و یک حلقه منفی تباهندگی شکل می دهند. همچنین این چرخهها در مسیر کار به یکدیگر متصل شده و قطارهای تباهنده را شکل میدهند.
رییس هیأت عامل صندوقتوسعه ملی، قطارهای تباهنده را بدتر از چرخه های تباهنده توصیف کرد و افزود: وقتی تباهندگی از یک حوزه فراتر میرود و چند حوزه کاری را در بر میگیرد با وضعیتی گسترده تر از چرخههای تباهنده روبرو هستیم که اصطلاحا" قطارهای تباهنده نامیده میشود.
غضنفری برای وضعیتهای مطلوب که در آن انضباط مدیریتی و مالی و جلوگیری از تبذیر اموال و داراییها وجود دارد هم واژهی مناسبی پیشنهاد داده که از سرواژه عبارت: "بهینه سازی ارزش و لزوم نظارت بر داراییهای هدف یا همگانی" شکل گرفته و واژه «بالنده» است. «بالندگی» در مقابل تباهندگی است و به این معناست فرایندهای مورد نظر، ارزش افزوده ایجاد کرده و مثبت هستند یعنی ارزش محصول که ممکن است یک خدمت، کالا، یا هر نیاز پاسخ گرفته بشری باشد از ارزش نهادهها که ممکن است مواد اولیه، نیروی انسانی و یا هر آورده ارزشمند بشری باشد بیشتر است. البته برای دستیابی به چنین هدفی و استمرار آن نیاز به نظارت دقیق و گسترده وجود دارد.
وی هشدار داد: وقتی سازمانی ناکارآمد باشد و نظارت بر فرآیند کاری سازمان کنار گذاشته میشود، شاهد نابسامانی در کارها خواهیم بود و به دلیل تغییرات مکرر در مدیریت و شیوه کارها در سازمانهای دولتی از دیرباز در این سازمانها، تباهندگی بالاست.
به گفته رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی، وجود تغییرات مکرر در نرخ رشد اقتصادی و بیکاری و یا پایین بودن ارزش صادرات، معمولا" در کشورهایی رخ میدهد که فرایندهای تباهنده بصور مختلف حضور دارند.
غضنفری تباهندگی در اقتصاد را به سه دسته پنهان، آشکار و مزمن تقسیم کرد و گفت: بی ثباتی مدیریتی و تغییرات مدیریتی پیوسته در وزارتخانههای دولتی و حتی شرکتهای خصوصی، عامل مزمن شدن تباهندگی در این سازمانها و شرکتهاست، یا نوسانات نرخ ارز، ناشی از فرآیندهای تباهنده است. کاهش سطح معیشت عمومی، نارضایتی عمومی از کیفیت کالاها و خدمات و افت صادرات از نتایج فرآیندهای تباهنده است.
از نظر وی اثر اولیهی فرایندهای تباهنده بر روی منابع ملی است که مصرف بیهوده آنها «موجب تباهیده شدن» آنها میشود، یعنی تا وقتی این منابع وجود دارند آنها استحصال شده و با صرف آنها بعنوان ورودی سیستمها، مانع از آشکار شدن نتایج فرایندهای تباهنده میشوند.
غضنفری معتقد است که عادت ناشایستهای که فرایندهای تباهنده در برخورد با نفت خام یعنی اولین منبع خدادادی شناخته شده نزد دولتها ایجاد میکنند؛ آنست که حکمرانان از آن پس، همهی منابع را بصورت چاه نفت میبینند و در پی استخراج و مصرف (بخوانید تباه کردن) آن هستند. از نظر حکمرانان، هر منبعی که بتواند پولی بدست دهد، باید استخراج و استحصال شود تا زمان فعلی سپری شود و در صورت اتمام، باید سراغ منبع بعدی رفت. از نظر غضنفری چاههای هفتگانه که «اقتصادهای تباهیده» در کشورها با موهبتهای سرشار الهی سراغ آنها رفته و یا خواهند رفت عبارتند از:
- چاه نفت واقعی شامل: منابع نفتی، منابع گازی و فراوردههای نفتی
- چاه نفت طبیعی شامل: معادن، مراتع طبیعی و جنگلها، دریاها و منابع آبی، گردشگری
- چاه نفت تملیکی شامل: فروش داراییها، اموال، املاک و کارخانجات مصادرهای و تملیکی
- چاه نفت مجازی: خلق پول (چاپ پول، تسعیر مجدد منابع ارزی) خطوط اعتباری بانکی
-چاه نفت اکتسابی شامل: درآمدهای مالیاتی، اخذ عوارض و تعرفههای گوناگون، فروش مجوزها، فروش تراکم (مخصوص شهرداریها)
- چاه نفت قرضی شامل: استقراض داخلی و اوراق قرضه خزانه، استقراض خارجی، صندوقهای بازنشستگی (درصدهایی که از کارکنان کسر شده ولی بعلت تباهیدگی از بین رفته)
- چاه نفت اعتباری شامل: وقف، نذورات و سایر منابع بر پایهی باورها و سرمایههای انسانی و اجتماعی (هرگاه همهی چاههای نفت خالی شدند نوبت به سرمایههای اجتماعی میرسد، اخلاق تنزل مییابد و ناامیدی فراگیر می شود)
از نظر مهدی غضنفری منابع خدادادی، قربانی فرایندهای تباهنده هستند و لذا خودشان تباهیده هستند. اما فرایندهای تباهنده چه عوامل و عناصری هستند؟
وی در ادامه گفت: فرایندهای تباهنده متعددند ولی بطور خلاصه عبارتند از:
- مدیران تباهنده، تصمیمات تباهنده (بدلیل عدم تخصص، ناآگاهی و یا منافع شخصی یا گروهی)
- سازمانهای تباهنده (با بکارگیری روشهای کاری و کارکنان ناکارآمد)
- عملیات تباهنده (روشهایی با اتلاف منابع و بهرهوری پایین)
- شرایط سیاسی و اجتماعی تباهنده (غیربهینه شدن فضای کسب و کار، فرار سرمایه، سرمایه گذاری غیرمؤثر)
- قوانین و مقررات تباهنده (ابهام و فساد در فضای کسب و کار، پیچیده شدن کارها، ایجاد امضاهای طلایی)
- رفتارهای تباهنده (فشار مقامات محلی و نماینده مجلس برای احداث کارخانه در مکان غیراقتصادی، دست یازی دست اندرکاران به منابع عمومی)
وی مجددا" به فرایندهای بالنده اشاره میکند که در مقابل فرایندهای تباهنده قرار گرفته و موجب رشد و اعتلای سازمان، اقتصاد و جامعه میشود. از نظر غضنفری ما بارها در اقتصاد کشور شاهد شروع فرایندهای بالنده بودهایم و آثار مثبت آنها را دیدهایم اما متأسفانه بعضا" بعلت شرایط سیاسی و یا تغییرات گسترده مدیریتی دوباره به نقطهی آغازین برگشتهایم.
اصلاحات اساسی در صندوق توسعه ملی
رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به حضور یک سالهی خود در صندوق توسعه ملی، گفت: ما توانستیم با استفاده از همین نظریه، تغییرات مثبتی را در صندوق توسعه ملی کلید بزنیم. نقطهی آغازین این اصلاحات از موقعی شروع شد که ما متوجه شدیم نرخ بازدهی صندوق ما تقریبا صفر و متوسط نرخ بازده سایر صندوقهای ثروت ملی حدودا شش درصد است و این موضوع نشان داد ما نتوانستهایم در ده سال گذشته بهرهبرداری کافی از موهبتهای خدادادی داشته باشیم. صندوق توسعه ملی در خلال ده سال گذشته حدودا" 145 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی را دریافت کرده است که 75 میلیارد دلارش توسط دولتهای مختلف بصورت استقراض برداشت شده، حدود 40 میلیارد دلار در قالب تسهیلات به بخش خصوصی غیر دولتی داده شده و حدود 9 میلیارد دلار براساس مصوبه مجلس به ریال تبدیل و به نظام اقتصادی تزریق شد و بقیه آن هم در نزد بانک مرکزی است.
ما برای تحلیل شرایط صندوق و خلاصی از فرایندهای تباهنده، ابتدا به سراغ تاریخچه حساب ذخیره ارزی و مطالعه تجربه موفقیتها و شکستهای آن رفتیم تا رد پای تباهندگی را در آن بیابیم و سعی کنیم خودمان مجددا" در صندوق توسعه ملی اسیر آن نشویم.
ده قاعده نظریه تباهندگی
قبل از تشکیل صندوق توسعه ملی، ما حساب ذخیره ارزی را داشتیم که این حساب با حدود 36 میلیارد دلار ذخیره ارزی نتوانست آنچنان که باید به اهدافش دست یابد. ما در مطالعه خود در این حساب، وضعیت چهار رکن مهم حکمرانی یعنی نگرش، بینش، کنش و منش بازیگران را مطالعه و متوجه مشکلات بسیاری در این چهار رکن مهم حکمرانی شدیم. برای بهبود این وضعیت مشکلات، به سراغ ده اصل و یا «ده قاعده نظریه تباهندگی» رفتیم تا بتوانیم راهکارهای مناسبی را بیابیم.
از نظر غضنفری چهار اشکال نگرشی و بینشی در نزد بازیگران حساب ذخیره ارزی وجود داشته که عبارتند از:
- توهم بیکرانگی منابع (همه بازیگران تصور می کردند که منابع حساب، تقریبا حد و اندازه ای ندارد)
- تقدس تولید (عدم فهم تفاوت میان تولید و توسعه؛ حساب ذخیره قربانی تقدس فریبکارانه شد)
- خودی / ناخودی پول دولت (دیدگاه مشتری و بعضا" بانکهای عامل در مورد وجوه حساب ذخیره که پول دیگری-یعنی دولت- بوده است)
- تجربه اندک حکمرانی (تفاوت میان صندوق ریالی و ارزی)
و نیز چهار اشکال کنشی و منشی در آن موقع توسط بازیگران رخ داده است که عبارتند از :
- تله تقسیمبندی و دام دستهبندی (سندرم آمبولانس، کوره راهِ مال رو، به امید زایش بزرگراه)
- بیانیههای پشتیبانی از سوی انجمنها، نمایندگان، اتاقها و غیره (ناشی از نگرش نقطهای و اشتباه بیکرانگی منابع)
- اِمهال و اِهمال (ناشی از تصمیمات و عملکرد بانکها و دولتها)
- جهشهای ارزی و بهانهجوییهای فرضی
به بهانه ی تولید، توسعه را متوقف نکنیم
غضنفری با تشریح شیوه اجراییش در صندوق توسعه ملی برای متقاعد کردن مدیران بخشهای دولتی و خصوصی برای بازگرداندن منابع ارزی تسهیلات داده شده صندوق توسعه ملی، گفت: وقتی با مخالفت مدیران مذکور برای بازگرداندن منابع صندوق توسعه ملی روبرو شدیم، چاره کار را در این راه دیدیم که مفهوم «توسعه» را مقابل مفهوم «تولید» که مورد اتکای این عزیزان بود، تشریح کنیم. به این معنا که وقتی دلیل عدم بازگرداندن منابع صندوق را سرمایه گذاری در تولید بیان میکردند، توضیح دادیم که صندوق توسعه ملی با نگاه توسعه محور باید منابع پرداخت کرده را به چرخهی مالی بازگرداند تا بتواند این منابع را به شرکتها و دستگاههای جدید پرداخت کند و به حمایتش از بخشهای مختلف اقتصادی ادامه دهد؛ به این مفهوم که منظور از توسعه، تکرار تولید است، یعنی منابع صندوق باید برگردد تا به اشخاص دیگری داده شود تا نهایتا" فرایند توسعه محقق شود، در غیر اینصورت شاید تولید محقق شود ولی توسعه نه.
فرق است بین سرمایه و ثروت
مفهوم دیگری که براساس این نظریه به آن رسیدیم تفاوت میان «ثروت» و «سرمایه» بود. از نظر ما عواید حاصل از چاههای نفت هفتگانهای که آنرا بیان کردم باید سرمایه باشد و نه ثروت. یعنی این منابع باید در جایی سرمایه گذاری شود و سپس از سود حاصله، بهره برد و مثلا" آنرا در اختیار بودجه قرار داد.
مفاهیم دیگری که بر آنها تأکید شد فرق «صندوق» و «بانک» بود؛ فرق «صندوق» و «بودجه» بود؛ فرق «صندوق» و «بیمه» بود؛ فرق «صندوقداری» و «بنگاهداری» بود. خلاصه ما سعی کردیم در راستای بهبود بینش و نگرش بازیگران بگوییم صندوق 5 ب فوق نیست اما 7 سین سرمایه گذاری هست. هفت سینی که بر انواع روشهای سرمایهگذاری صندوق دلالت دارد تا از هرز رفتن منابع جلوگیری کند.
صندوق توسعه ملی محل فرود و ورود منابع نفتی
از نظر غضنفری بودجه، منابعی است که هر ساله مصرف شده و به صفر میرسد، اما منابع صندوق باید افزایش یابد. رییس صندوق توسعه ملی خاطرنشان کرد: بین سرمایه و ثروت تفاوت وجود دارد. بهترین محل برای فرود و ورود منابع نفتی، صندوق توسعه ملی است نه بودجهی سالیانه دولتها. اگر در دولتهای بعد از انقلاب درآمدهای نفتی از طریق صندوق تبدیل به ثروت شده بود، شاید امروز صندوق بیش از 1000 میلیارد دلار سرمایه داشت که میتوانست از سود فعالیتهایش در بودجههای سالانه هزینه کند، اقدامی که سالیان طولانی است در کشور نروژ در حال انجام است.
استفاده از تجربیات کشورهای موفق
غضنفری در پاسخ به سوالات و ابهامات برخی حضار گفت: برای نجات اقتصاد هیچ وِرد و جادو یا عجی مجی لاترجیایی وجود ندارد، بلکه باید با ممارست و سعی علمی و استفاده از تجربیات دیگر کشورها به راهحلها رسید.
غضنفری استفاده از الگوهای موفق دنیا را ضرورتی اجتناب ناپذیر دانست و ادامه داد: با احترام به نظرات موافق و مخالف معتقدم باید از الگوهای اقتصادی موفق دنیا استفاده کنیم، به همین دلیل بعضا" از الگوی موفق صندوق نروژ استفاده کردیم.
رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی یادآور شد: برای متوقف کردن اشتباهات گذشته حساب ذخیره ارزی، تلاش داریم چارچوب حکمرانی صندوق توسعه ملی را اصلاح کنیم.
وی گفت: با تعریف «ریال مانا»، دیگر مثل گذشته منابع ارزی صندوق را به «ریال مبنا» تبدیل نمیکنیم و در کنار فعالیتهای معمول، سراغ شرکتها و فرآیندهای دانش بنیان میرویم.
غضنفری در پایان تأکید کرد: اصلاح مسیر، نیازمند صبر و حوصله و البته دانش و حکمت و پذیرش مسئولیتها و کاهش خطاهاست. در این صورت میتوان به صورت مستمر فرآیندهای معیوب و تباه ساز را اصلاح کرد.
ما تلاش کردهایم یافتههای خود و گزارش عملکرد صندوق را به طور مرتب در رسانهها مطرح کنیم تا بازخورد کافی بگیریم. یکی از دوستان رسانهای میگفت انگار در دولت جدید، صندوق توسعه ملی از خواب زمستانی بیدار شده و منظور حضور رسانهای صندوق بوده است.
رییس هیأت عامل صندوق توسعه ملی به تأسیس مدرسه حکمرانی شهید بهشتی که از ایدههای خودش بود و چند سالی ریاستش را برعهده داشت هم اشاره کرد و بعنوان مثالی از رفع تباهندگی در حوزه آموزش عالی گفت: در تئوری اداره مدرسه حکمرانی که آنرا نظام «تعلیم چند وجهی» نام نهادهایم دانشجو باید در کلیه فعالیتها و فرآیندهای دانشکده از ریزترین تا درشت ترین شرکت کند. به عبارت دیگر باید مدرسه را بخشی از زندگی روزمره اش بداند و در کلیه فعالیتهای آن حضور فعالانه و اثربخش داشته باشد و در کنار آن دروس نظری و عملی مدرسه را هم پاس کند.
انتهای پیام/
گزارش تصویری مربوط به سخنرانی رئیس صندوق توسعه ملی